در روشنايي کسي ما را جدي نگرفت ...
به تاريکي پناه برديم تا مارا جستجو کنند ...
تا وقتي دستي که ما را مي کاود
آهسته و از روي تصادف سر و صورتمان را نوازش کند ...
يادش بخير ...
چه بغض نابي بود در آن لحظه ...
اي کاش کسي پيدايمان کند ...
اين آرزوي کودکي و امروز ماست ...