• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : حال باغبان در شب تشيع ياس
  • نظرات : 16 خصوصي ، 324 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بامنتظران ظهور 

    تصور کن دشمنت، دشمن دين و ايمانت با بي شرمي تمام سيلي بر گونه عزيزترين عزيزانت بزند و تو نتواني کاري کني.

    به ذهنت بياور سيلي برخواهرت، برادرت، و يا همسر و فرزندانت بزنند و تو ناچار به سکوت شوي چه حالي پيدا مي کني؟

    علي تنهاست. تنهاي تنها. فاطمه رفته و نگاه اندوهبارزينب ، حسين و حسن بدرقه راه پدر؛ فاطمه ميرود و علي مي ماند با خيل دشمنان هميشگي اسلام و علي(ع).

    فاطمه ميرود. بانوي والاي عالم رخت از جهان بر ميبندد و علي(ع) را تنها مي گذارد. شايد همان بهتر که فاطمه مي رود و شاهد ظلم بيشتر و بيشتر در مورد علي و فرزندانش نباشد. همان به که فاطمه برود تا نبيند چه کردند با علي؛ تا نبيند راس خونين علي را . تا نداند اگر در خانه پهلويش را شکستند در مهراب مسجد فرق عليش را شکافتند. همان بهتر که فاطمه برود تا نبيند حسن را چه ناجوانمردانه مسمومش کردند؛ فاطمه بايد برود که اگرنرود چگونه تحمل تواند کرد سر بريده حسين را؟!! اگر فاطمه (س) مي ماند تحمل راس خونين حسين(ع) بر تشت طلاي يزيد را داشت؟ مي توانست ببيند دستان بريده عباس را؟ مي توانست گلوي بريده اصغر را ببيند؟ توانائي صبر بر غم ليلاي اکبر را داشت؟ اگر فاطمه نمي رفت چگونه تحمل مي کرد غم و اندوه زينب را؟ بايد نظاره مي کرد قد خميده و موي سپيد شده دخترش را در داغ برادر؟؟؟