• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : حال باغبان در شب تشيع ياس
  • نظرات : 16 خصوصي ، 324 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطميون 

    اما فراق تو...تو اي علي من، اي همه احساس فاطمه سخت است. به خداي مي سپارمت. علي جان، غبار غربت را از چهر? حسنم پاک کن و اميد بخش آيند? زردگون او باش. حسين را در سايه سرو حمايتت بگير تا دست او بر شمشير استوارتر گردد.

    و تو را به خدا زينبم را آرام کن، تا اشکهايش ذخيره شبهاي تاريک شام باشد.

    اي علي، بي تو غمگينم اما...

    اينک که آغاز راحتي من، و آغاز اندوه تو است، به مهر خدا گونه ات قسم، دلتنگ مشو و بيش از اين آتش بر جگر پاره پار? من مزن.

    ديگر بايد بروم، با محسنت چشم به معراج تو دوخته ايم، خدا حافظ علي و عليک السلام يا قابض الارواح

    ... و سلام بر تو اي بابا، اي اسماء، آب بريز ليکن بنگر که اشک علي، چگونه بر دشت گونه هايش جاري است.

    اي اسماء! از چه اينگونه مرا مي نگري، علت تکان شانه هاي علي درد هجران زهراست.

    آري اي اسماء! اين تن فرسود? زهراي من است.

    خدايا! اگر ضخامت اين لباس مندرس را از آن کم کنيم. ديگر چيزي نمي ماند.

    آه! چه کرده اند با تو اي فاطمه، علي برايت بميرد.

    آب بريز اسماء آب بريز، غبار رنج و محنت را از تن زهراي من بشوي، بيشتر بريز اسماء، بيشتر، زهرايم، امشب با پدرش ملاقات دارد.

    آرامتر اسماء، آرامتر، مي خواهم جراحت هاي سينه او را بشمارم. آرامتر اسماء، آرامتر، مي خواهم به نخلستان سينه ام ياد ياس زخمي خود را پاس بدارم.

    آرامتر، اسماء! آرامتر...