من مهتاب را قطره قطره مي چکانم / در ظلمت شبهاي بي ستاره / ببين دارم از آسمان و ماه با تو سخن مي گويم / وقتي به في البداهه هاي شعرم فکر مبکنم / بايد چشمه مهتاب را به زمين بيآورم و زمين خشک را آبياري کنم / ميخوهم نعنا و ريحان بکارم / ميخواهم گندم بکارم / تا گرسنه ها با نان گندم سير شوند / تا زندگي فقط براي سير شکمان نباشد . / تا هواي نان و پنير و ريحان . و نعنا با نان گرم گندم . دريچه اي باشد . براي آنان که اول بفکر گرسنگي ديگرن هستند . سپس بفکر خويش / ميخواهم گندم بکارم ..نعنا و ريحان هم .../ . جون 2005 . / م . شيدا ...///