وبلاگ :
همسفرمهتاب
يادداشت :
حال باغبان در شب تشيع ياس
نظرات :
16
خصوصي ،
324
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
::. قاصدك .::
دل از سنگ بايد كه از درد عشق ننالد خدايا دلم سنگ نيست مرا عشق او چنگ اندوه ساخت كه جز غم در اين چنگ آهنگ نيست به لب جز سرود اميدم نبود مرا بانگ اين چنگ خاموش كرد چنان دل به آهنگ او خو گرفت كه آهنگ خود را فراموش كرد نمي دانم اين چنگي سرونوشت چه مي خواهد از جان فرسوده ام كجا مي كشانندم اين نغمه ها كه يكدم نخواهند آسوده ام دل از اين جهان بر گرفتم دريغ هنوزم به جان آتش عشق اوست در اين واپسين لحظه زندگي هنوزم در اين سينه يك آرزوست دلم كرده امشب هواي شراب شرابي كه از جان برآرد خروش شرابي كه بينم در آن رقص مرگ شرابي كه هرگز نيابم بهوش مگر وارهم از غم عشق او مگر نشنوم بانگ اين چنگ را همه زندگي نغمه ماتم است نمي خواهم اين ناخوش آهنگ را