• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : حال باغبان در شب تشيع ياس
  • نظرات : 16 خصوصي ، 324 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطميون 
    غروب آفتاب
    آن شب فاطمه درخواب ديد فرشتگان بال در بال پرواز مي کردند آنچنان که آسمان را به تمامي مي پوشاندند...
    دو فرشته پيش رو آمدند ، سلام کردند و مرا روي بال هاي خود سوار کرده و به آسمان بردند. ناگهان بوي بهشت به مشامم رسيد. فرشتگان صف در صف ايستاده بودند و ورود مرا انتظار مي کشيدند . اول خنده اي بسان بازشدن گلي و بعد هم با هم گفتند: خوش آمدي اي هدف آفرينش بهشت و اي فرزند " لَوْ لاکَ لَما خَلَقْتُ الاَ فْلاک . "
    فرشتگان مرا بالاتر بردند ، قصرهاي بي انتها، لباس هاي بي همانند، آنچه چشم از حيرت خيره مي ماند ، و بعد نهرهاي آبي سفيدتر از شير و خوشبوتر از عطر وبعد قصري ، و چه قصري!
    گفتم اينجا کجاست؟ اين چيست؟ از آن کيست؟ گفتند اينجا فردوس اعلي است.
    برترين و بالاترين مرتبه بهشت است. منزل و مسکن تو و پدرت و پيامبران همراه پدرت و هر که خدا با اوست اينجاست. و اين نهرکوثراست. پدرم که بر سريري تکيه زده بود مرا ديد از جا برخاست در آغوشم گرفت و ميان دو چشمانم را بوسه زد. و فرمود: اينجا جايگاه تو ، شوي تو ، و فرزندان و دوستداران توست. بيا دخترم که سخت مشتاق توأم.
    علي جان! پدرم به من گفت که امشب ميهمان او خواهم بود. اکنون اي پسرعموي مهربانم ، من عازمم، بر من مسلم است که از امشب ، ميهمان پدر خواهم بود. گريزانم از اين دنياي پر جلا ، و سراسر مشتاقم به خانه بقا. تنها دل نگرانيم براي رفتن، تويي و فرزندانم.
    علي جان ولي جدا شدن از تو همين اندازه هم برايم سخت است. شما را به خدا مي سپارم و از خدا مي خواهم که سختي هاي اين دنيا را براي شما آسان گرداند.
    علي جان! من در سال هاي حياتم ، هميشه با تو وفادار بوده ام ، از من دروغ، خُدعه و خيانت نديده اي، لحظه اي پا را از حريم مهر و وفا و عفاف بيرون نگذاشته ام ، بر خلاف فرمان تو حرفي نگفته ام. اعتقاد من هميشه اين بوده که جهاد زن ، نيکو رفتار کردن با همسر است ، خوب شوهر داري کردن است .
    علي جان! به وصيت هايم عمل کن ، چه آنهايي را که در کاغذي نوشته ام و چه آنها که اکنون مي گويم. در آنجا باغ هاي وقفي پيامبر را نوشته ام که به حسن بسپاري ، و او به حسين ، و او به امامان بعد از خويش تا آخر. سهمي براي زنان پيامبر(ص) و زنان بني هاشم ، و امامه دختر خواهرم قائل شده ام. و اگر چيزي ماند به دخترانم بده . تو ناگزيري بعد از مرگ من ، ازدواج کني و با کسي ازدواج کني که نسبت به فرزندانمان مهربانتر است