شفاعت از تو ميخواهم، غريبي آشنا هستم
نظر بر اين گدا انداز كه محتاج دعا هستم
ندارد نور فانوسم، كه راه عشق را جويم
در اين دنياي خاموشي به دنبال وفا هستم
شب و روز اشك ريزانم و ياري از تو ميخواهم
منم مست ولاي تو، غريبي بينوا هستم
چو مجنون در بيابانم، دوپايم خسته از تاول
به اميد وصال تو ز كاشانه جدا هستم
تو گفتي زائرانت را ز درگاهت نميراني
منم يك زائر عاصي كه محتاج شفا هستم