باز با تو ميگفتم ..باز با تو از نهانخانه دل ..از سير شدن عشق نگو..از سير شدن ناز ابرو نگو ..من همه دارو ندارمو ميدم فقط بخاطر ديدن يک لحظه ديدنش ..اونوقته که عزرائيل حريف من ميشه ...وگر نه... جونمو به اون نميدم ...جونم مال ليلي ست ..دارو ندارم مال ليلي ست .. همه زندگي من ليلي ست ...ديگه عشقم تو دلم رنگ ديگه اي گرفته ..حالا عاشقتر شدم .کمي انگاري عاقلتر شدم...همينم ..همين عاشق و خسته و ديوانه ..تو سر ناز بامن باش ... چرا که تا ابد موندني هستم برات..براي ناز تو ..براي چشمان تو ..براي ديدن تو ..تمام لحظه ها را ميشمارم ...///...