• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : ميلاديه
  • نظرات : 39 خصوصي ، 181 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    احترام گذاردن به کسي که مقامي والا تر دارد، آسان است. متبرک کسي است که به تمامي کسانــي که با آن ها روبــرو مي شود احترام مي گذارد؛ زيرا هر کس تمثالي از وجود آن يگانه ي هستي است.....****

    دست هايي که ياري مي رسانند مقــدس تر از دست هايي هستند که دانه هاي تسبيح را مي گردانند****

    چگونه ممکن است کسي را دوست داشت و در عين حال به او آسيب رساند؟ آن کس که در قلب خودعشق داشته باشد، قادر به آسيب رساندن نخواهد بود.***

    سلام دوست عزيز خسته نباشيد .من از بابت اينکه دير به شما سر زدم معذرت ميخوام اميدوارم که منو ببخشيد نميتونستم زودتر بيام پيشت...شما باز هم مثل هميشه .زيبا.جذاب و دلنشين قلم زديد اميدوارم هميشه موفق باشيد..

    من هم آپ کردم منتظر حضور گرم شما هستم .......

    لحظه لحظه زندگي همراه با عشق در تصرف انگشتان شما باد................

    + تنها و غريب 

    گفتم شعر براي آينه

    خنديد و گفت

    ديگر نمي توان با آن

    طرحي از عشق كشيد

    عشق به غبار فراموشي تن داد و رفت ...

    مي گويم شعر براي آينه

    نيست اما آينه

    كه بخواند

    خط دلم را .......

    سلام وبلاگ عالي داري موفق باشي و شاد

    سلام به همسفر مهتاب

    خوب هستين......... خوشحال شدم كامنت شما رو ديدم......

    آپ هستم...

    موفق باشيد

    ياهو

    سلام /خوبيد /دعابفرمائيد/درپناه حق

    سلام.

    ميلاد بر شما هم مبارك.البته با كمي تاخير.چون تازه باهاتون آشنا شدم.

    + تنها و غريب 

    اي شبم از روياي تو رنگين شده

    نهايت نه پيداست

    گويي بايد بمانم

    و همچون بركه اي خاموش در خود غرق شوم

    هر جا قدم بگذارم

    طوفان مي آيد

    چنان بيرحم مي روبد

    كه هيچ اثري باقي نميگذارد از جاي پايم

    من گمنام ميمانم

    و فراموش مي شوم

    اينرا نهايت بي پيدا

    از دهان باد

    براي من ارمغان آورده است......

    + سيد فرهاد 
    پيش ما رسم شکستن نبود عهد وفا راقيمت عشق نداند قدم صدق نداردگر مخير بکنندم به قيامت که چه خواهيگر سرم مي​رود از عهد تو سر بازنپيچمخنک آن درد که يارم به عيادت به سر آيدباور از مات نباشد تو در آيينه نگه کناز سر زلف عروسان چمن دست بداردسر انگشت تحير بگزد عقل به دندانآرزو مي​کندم شمع صفت پيش وجودتچشم کوته نظران بر ورق صورت خوبانهمه را ديده به رويت نگرانست وليکنمهرباني ز من آموز و گرم عمر نماندهيچ هشيار ملامت نکند مستي ما را الله الله تو فراموش مکن صحبت ما راسست عهدي که تحمل نکند بار جفا رادوست ما را و همه نعمت فردوس شما راتا بگويند پس از من که به سر برد وفا رادردمندان به چنين درد نخواهند دوا راتا بداني که چه بودست گرفتار بلا رابه سر زلف تو گر دست رسد باد صبا راچون تامل کند اين صورت انگشت نما راکه سراپاي بسوزند من بي سر و پا راخط همي​بيند و عارف قلم صنع خدا راخودپرستان ز حقيقت نشناسند هوا رابه سر تربت سعدي بطلب مهرگيا راقل لصاح ترک الناس من الوجد سکاري
    الهي كه من قربونت برم ابجي جونمممممممممممممم كه وقتي نيستم وكم ميام نت از همه همه همه بيشتر تر دلم برا تو تنگ ميشهههههههههههه

    سلام سلامممممممممممممم ابجي نرگس جونم................

    الهي فدات ابجي نرگس جونم...................

    من خاك پات ابجي نرگس جونم..................

    چه كنم برات ابجي نرگس جونم..................

    اخه منميميرم برات ابجي نرگس جونم..........

    جونم فدات ابجي نرگس جونم.............

    تو تاج سر ابجي نرگس جونم......................

    تو گل به سر ابجي نرگس جونم...........

    يه دونه اي ابجي نرگس جونم.....................

    دوستت دارم ابجي نرگس جونممممممممممممممممممم

     <      1   2   3   4   5    >>    >