• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : آفتاب در حجاب
  • نظرات : 168 خصوصي ، 172 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12      >
     

    در والفجر 8 حتي حنظله غسيل الاملائك هم مي توانستي بيابي: محمد حرداني. همان طلبه كم سن و سالي را مي گويم كه چهارمين شهيد خانواده اش بود و فقط يك شب آري والله فقط يك شب در حجله مانده بود و چند روز بعد وقتي سر صف صبحگاهي به ما شيريني مي داد ماخاكيان به نيت عروسي اش مي خورديم حال آنكه اوشيريني شهادتش راپخش مي كرد.

    در والفجر 8 حتي حنظله غسيل الاملائك هم مي توانستي بيابي: محمد حرداني. همان طلبه كم سن و سالي را مي گويم كه چهارمين شهيد خانواده اش بود و فقط يك شب آري والله فقط يك شب در حجله مانده بود و چند روز بعد وقتي سر صف صبحگاهي به ما شيريني مي داد ماخاكيان به نيت عروسي ...

    در والفجر 8 حتي حنظله غسيل الاملائك هم مي توانستي بيابي: محمد حرداني. همان طلبه كم سن و سالي را مي گويم كه چهارمين شهيد خانواده اش بود و فقط يك شب آري والله فقط يك شب در حجله مانده بود و چند روز بعد وقتي سر صف صبحگاهي به ما شيريني مي داد ماخاكيان به نيت عروسي اش مي خورديم حال آنكه اوشيريني شهادتش راپخش مي كرد.

    او مرا مي خواند و من ان روز دستم بسته بود كاش انجا جان من مي شود از ژيكرم

    سلام خوبيد

    باز هم مثل هميشه متن زيبايي رو انتخاب كرده ايداجرش رو از بي بي زينب بگيريدر انشالله كه حتما بي مزد نيست كار براي اهل بيت

    با عرض سلام به شما ... شما كه ديگر مارو قابل ندونستين !! و درسته راهمون از هم جداست ولي دوستي كه از بين نميره ! با خواندن اين شعر هم يك مقايسه تاريخي كنين با نوشتتون .. با آرزوي سلامتي و شادكامي شما ..........

    سيمين خانم

    وبلاگ: پاگرد - سارا محمدي



    رييس دكمه را فشار مي‌دهد
    مردان جوان سبزپوش حركت مي‌كنند

    باتوم برقي در يك آن آدم را به جنبش‌هاي زنان در تمام جهان وصل مي‌كند
    زنان رسانا هستند

    عايق‌ها هجوم مي‌آورند
    سيمين خانم مي‌گويند آرام باشيد، آرام


    نعره مي‌كشد:
    " تا سه مي‌شمارم، متفرق شويد"
    وقت كمي است براي آتشي كه گرفته‌است سال‌ها

    يك
    آيا پدرش مادرش را كتك مي‌زده؟

    دو
    آيا پدرش او را مجبور به كاري مي‌كرده؟

    سه


    سيمين خانم مي‌گويند آرام باشيد، آرام

    جوان سبزپوش با سرشانه‌هاي مقدس به سيمين خانم لگد مي‌زند، دختري كه كنار او است
    خونش به جوش مي‌‌آيد، فرياد مي‌كشد، فرياد عجيب و نامفهومي است
    تلخ و تاريخي،
    انگار صداي يكي از مادربزرگ‌هايش است از دالون‌هايي تو در تو بيرون مي‌ريزد
    شايد زني در دوره‌ي شاه عباس، نادرشاه، ...


    سيمين خانم مي‌گويند آرام باشيد بچه‌ها‌جان، آرام
    لبخند از لبشان دور نمي‌شود

    آتش خوب گرفته است
    دارد مي‌سوزاند

    و

    ديگر خاموش نمي‌شود .....!

    پاسخ

    سلام و عرض ادب خدمت شما دوست گرامي. ممنون از اينكه بعد از مدتها ياد كرديد ازمن . شما درست ميفرمائيد ما اختلاف نظر داريم و راهمان به نوعي از هم جداست ولي همانطور كه بارها به همه دوستان هم گفته ام و به شما نيز. دوستي تمام شدني نيست . و شما در نظر من هميشه يك دوست خوب و ارزشمند هستيد . اگر من كمتر خدمت رسيدم بيشتر به اين دليل بوده كه حس ميكردم حضورم ممكنه خوشايند دوستان شما و همفكرانتون نباشه . و نه چيز ديگه . اما در مورد در خواستتون كه فرموده بوديد من اين متن شما رو با نوشته خودم مقايسه كنم ، بايد خدمتتون عرض كنم موردي براي قياس نيست . به هر حال از لطف شما سپاسگزارم و در اسرع وقت خدمت ميرسم
    سلام دست نوشته هاي زيبايي از وقايع گذشتگان بزرگان دين نوشتي دستت درد نكنه اسماني باشي اسمان عشق هم با يه مطلب ويژه به روز شد
     <    <<    11   12      >