• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : حال باغبان در شب تشيع ياس
  • نظرات : 16 خصوصي ، 324 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     
    + خاكسار آستان دوست 

    چگونگي ازدواج فاطمه ( ع ) و علي ( ع )

    از آغاز معلوم بود و همه مي دانستند که جز علي ( ع ) ، کسي همسر ( کفو ) فاطمه دختر پيامبر عاليقدر اسلام نيست . با وجود اين ، بسياري از ياران و کساني که خود را به پيغمبر ( ص ) نزديک احساس مي کردند ، به اين وصلت چشم داشتند و اين آرزو را در دل مي پروراندند .

    مراسم ازدواج حضرت علي (ع) و فاطمه زهرا (س) در ماه رجب سال دوم هجرت انجام شد . تمام وسايلي که به عنوان جهيزيه به خانه فاطمه زهرا ( ع ) دخت گرامي پيامبر ( ص ) آورده شده است ، از 14قلم تجاوز نمي کرد .
    چارقد سرانداز - دو عدد لنگ - يک قطيفه - يک طاقه چادر پشمي - 4 بالش - يک تخته حصير - قدح چوبي - کوزه گلي - مشک آب - تنگ آبخوري - تختخواب چوبي - يک طشت لباسشويي - يک آفتابه - يک زوج دستاس و مقداري عطر و بخور .

    سال يازدهم هجري ، در آخر ماه صفر رحلت جانگداز پيامبر ( ص ) پيش آمد و چه دردآور بود جدايي اين پدر و دختر .

    پس از رحلت پيامبر اکرم (ص) ، فاطمه سرور زنان عالم و سرور زنان اين امت ، اين نو گل خندان باغ رسالت بر اثر تندبادهاي حوادث ، زود پر پر شد و چندي بعد از پدر بزرگوارش ، به وي پيوست .

    مرگ پدر مهربان و دگرگونيهايي که پس از رسول خدا ( ص ) ايجاد شد ، روح و جسم دختر پيغمبر ( ص ) را آزرده ساخت . وي در روزهايي که پس از مرگ پدر زيست ، پيوسته رنجور ، پژمرده و گريان بود . هرگز رنج جدايي پدر را تحمل نمي کرد . او مردن را بر جدا از پدر زيستن ترجيح مي داد .

    سرانجام ، آزردگيها و ناتواني تا بدان جا کشيد که دختر پيغمبر ( ص ) در بستر افتاد . دختر پيامبر ( ص ) بر اثر مصائب جانکاه و دوري از پدر مهربان و گرانقدرش رسول مکرم ( ص ) ، سر انجام به " گلشن رضوان " شتافت .

    وفات حضرت زهرا عليها السلام بنابر رواياتي هفتاد و پنج روز پس از وفات پيامبر(ص) و در 13 جمادل الاول سال يازدهم هجري است و در برخي روايات نيز نود و پنج روز پس از رحلت پيامبر و سوّم جمادي الثاني نيز ذکر شده است .

    از آنجا که پيکر مطهر حضرت فاطمه (س) بنا به وصيت ايشان ، شبانه و مخفيانه به خاک سپرده شده است ، محل دفن ايشان مشخص نيست .

    (( سلام به خواهر خوبم نرگس . اميدوارم از اين مطالب بهره كافي ببريد . تسليت منو بپذيريريد و از دعا فراموش نكنيد ))


    + خاكسار آستان دوست 
    ولادت فاطمه زهرا ( ع ) را روز بيستم جمادي الثاني سال پنجم بعثت ، در مکه مي دانند . بنابراين در هنگام هجرت ، سن آن بانوي يگانه نزديک به نه سال بوده است .

    نامها و لقبهايي که فاطمه ( ع ) دارد ، همه بيانگر صفات و سجاياي ملکوتي اوست ، صفاتي چون صديقه طاهره ، زکيه ، زهرا ، سيدة النساء العالمين و خير النساء و بتول .

    ام الحسن ، ام الحسنين و ام الائمة نيز از جمله کنيه هاي آن حضرت هستند.

    و شگفت تر از همه " ام ابيها " يعني " مادر پدرش " است که بيانگر علاقه بسيار زياد فاطمه ( ع ) است به پدر بزرگوارش و اينکه با همه کمي سن از آغاز کودکي ، پناهگاه معنوي و تکيه گاه روحي ( بعد از خداوند متعال ) مانند خديجه ، براي پدر بزرگوارش بوده است .

    دوران زندگي فاطمه زهرا ( ع )

    فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خديجه بود ، در جود ، بخشش ، بلندي نظر و حسن تربيت وارث مادر و در سجاياي ملکوتي وارث پدر و همسري دلسوز ، مهربان و فداکار براي همسرش علي ( ع ) بود .

    نه سال در پدر بزرگوار و مادر و نه سال ديگر را کنار همسر گرانقدرش ، علي ( ع ) دوش به دوش وي در نشر تعليمات اسلام ، خدمات اجتماعي و کار منزل ، زندگي کرد . اوقاتش به تربيت فرزند ، امورات منزل و ذکر و عبادت پروردگار مي گذشت . فاطمه ( س ) ، در مکتب تربيتي اسلام پرورش يافت و ايمان و تقوا در ذرات وجودش جاي داشت .

    فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربيت شد و علوم و معارف الهي را از سرچشمه نبوت فراگرفت و آنچه را به سالها آموخت ، در خانه همسر به مرحله عمل گذاشت و همچون مادري سالخورده و کدبانويي آزموده که تمام دوره هاي زندگي را گذرانده باشد ، به اهل خانه و آسايش شوهر و تربيت فرزندان ، توجه مي کرد و آنچه را بيرون خانه مي گذشت ، مورد توجه قرار مي داد و از حق خود و همسرش دفاع مي كرد
    + خاكسار آستان دوست 

    حضرت فاطمه زهرا(س) در مکتب تربيتي اسلام پرورش يافت و ايمان و تقوا در ذرات وجود وي جاي داشت // حضرت فاطمه (س) الگويي کامل براي تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است

    روزي که بنا به رواياتي ، سالروز شهادت بزرگ بانوي اسلام ، حضرت فاطمه زهرا (س) است ، بانويي که در مکتب تربيتي اسلام پرورش يافت و ايمان و تقوا در ذرات وجود وي جاي داشت ، بانويي که با بينش و فضيلت بسيار و در کنار اميرالمؤمنين (ع) ، امام حسن (ع) ، امام حسين (ع) و زينب کبري (س) را در دامان خود پرورش داد و الگويي کامل براي تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است .

    زهرا ( ع ) محبوبترين چهره ديني ، علمي ، ادبي ، تقوايي و اخلاقي در ميان مسلمانان و ديگر مردم جهان محسوب مي شود . شخصيت فاطمه زهرا ( ع ) سيدة نساء العالمين ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگويي کامل براي تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است .

    در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) دو امام بزرگوار و دو شخصيت ممتاز عالم بشري ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسين ( ع ) سرور شهيدان تربيت يافتند ، زينب کبري ( ع ) مظهر شجاعت و نمونه سخنوري و حق طلبي نيز در دامان فاطمه زهرا (س) پرورش يافتند.

    فاطمه تنها دختر بازمانده پيغمبر ( ص ) از خديجه کبري است . مادرش خديجه دختر خويلد از نيکوترين و عفيفترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامي نخستين زني است که به پيامبر اکرم ( ص ) ايمان آورد و آنچه از مال دنيا در اختيار داشت در راه پيشرفت اسلام بذل کرد

    آقا مهرداد در جواب سوالتون بايد بگم من تا پايان ايام فاطميه آپديت نمي كنم. البته مرتب مطالب رو ويرايش مي كنم. شما هم براي نوشتن در اينجا نياز به اجازه نداريد. خودتون صاحبخونه هستيد. هر وقت دوست داشتيد سرفراز كنيد

    نيناي گلم . ابجي مهربونم من هم تو رو از صميم قلب دوست دارم . و هربار كه رد پاتو اينجا مي بينم قلبم مملو از شادي ميشه

    همراهان خوب من از گروه فاطميون . ممنونم از اين همه مطالب ارزنده اي كه در ارتباط با خانم فاطمه زهرا سلام اله عليها براي من و دوستانم به يادگار گذاشتيد . از همه شما التماس دعا دارم .

    دوست خوبم كهتو . خوشحالم كه با حضورت و شعر بسيار زيباست باغ نرگس رو نور باران كردي

    دوست عزيزم غم زمانه چطور ميتونم تشكر كنم از اينهمه زحمتي كه در نوشتن اين مطالب براي من كشيدي . دست گلت درد نكنه و اجرت با خود خانم حضرت فاطمه (س)

    بازهم سلام . سلام به همه خوبانم. لحظه به لحظه به لحظه عروج گل ياس از خاك بر افلاك نزديك ميشويم . و چشمهاي به سوي مدينه . به جانب كوچه بني هاشم . به سمت اشيان نيم سوخته كبوتران خسته بال .و دلها بيقرار .بيقرار ناله هاي ياس . بيقرار اشگهاي معصومانه زينب و كلثوم و حسنين. . بيقرار هق هق بي صدا ي باغبان سوخته دل .......

    خشت خشت خانه اي را زمزمه ست

    نغمه يا فاطمه يا فاطمه ست

    صلي الله عليك يا صديقه طاهره

    شمع راه دگران گردم و با شعله ي خويش

    ره نمايم به همه گر چه سرا پا سوزم

    من شدم خلق که مثمر باشم

    نه چنين زايد و بي جوش و خروش

    عمر بر باد و به حسرت خاموش

    .دوست دارم ابجي نرگس جونمممممممممممم .

    سلام خانوم ....خانوما..خوبي؟كم پيدايي؟؟؟....من اومدم ايران....هنوز مطلب قشنگت رو نخوندم....شعرت كه قشنگ بود....قالب جديدت هم مبارك....آهنگ روي وبلاگت خيلي خيلي قشنگ بود....خوب ديگه فعلن....

    روياهاي من

    قريه ايست قديمي

    تو مشتي سايه اما صميمي

    قريه ي من به جاي فولاد

    چشمه رو مي پرستيد

    قريه ي من خوب و صميمي

    دلچسب و زيبا . شعري قديمي

    اما دستي زرد . آمد ز دوزخ

    آتش زد بر اين قريه ي من

    با مشتي فولاد چشمه رو دزديد

    بردش به سايه . داداش به خورشيد

    قريه ي من . روياي من بود

    اون چشمه خوب . دنياي من بود ...

    (فريدون غروغي ) ارادتمند . م/ شيدا ...///

    سلام ...نميخواي آپ كني ...ميخوام بيام

    باز هم بنويسم

    اگه اجازه بدين ؟

    + غم زمانه 

    اي علي.. چگونه بگويم كه تنهاي.. چگونه بسرايم تراوو ميدانم..ميدانم كه تنهايي..ديگر كسي به غير از چاه نمانده براي درد دل..حكايت بقيع حكايت حكايت غربت است غربت اسلام وبا كه بايد اين راز را باز گفت كه اسلام در مدينه الني غريب تر است؟ انكه شفاعت حسين را مي طلبد و ولايت علي را معتقد ودر زندگي از ترس يا طمع با هر صاحب قدرتي ومقامي ومكنتي جفت مي شود و با هر نظام و هر روالي جوش مي خورد دقيده حسيني است و در احساس ولايتي. اما در رفتار يزيديستو در عمل خلافتي ما را نظري به غير الله مباد..در درگه عشق غير از اين راه مباد.. هر چ كه دست ا به جز اه مباد.. از دامن اهلبيت كوتاو مباد.. الهي شنيدم فرمودي كه با يك مشت خاك چه كنم...مگراينكه بيامورزم..الهي تو كه بي نياز و بي انبازي ..وبه را يگان مي بخشي نيازهم كه درويش گداي توست پس دراين ماه زييباي خودت بخششت را با درويشان بيش بفرما الهي.. اگربخشش را نصيبم نگردانيو جرم وگناهان مرا در ميان اوري.. من نيز.. عفو وگذشت تورا به ميان مي كشم.. اگر مرا در آتش بي مهريت ندازي... در برابر الهي همه ي اهل آتش فرياد خواهم كرد كه دوست دارم ... بخوان به نام نجواي آ لياسين بخوان به ياد يادش ندبه دل شكسته ها را.. بخوان به ذكرش عهد نامه عهدش را بخوان كه مظلومان و ستمديگان هم با تو همنوا هستند بخوان كه عمر ظلم رو به پايان است بخوان كه ديگر عمر انتظار جهان براي عدالت و انتظار عدالت براي او نفس هاي آخرش را مي كشد و نويد نفس مسيحاي از راه مي رسد كه نس يا الله يارحمن يا رحيم يا مقلبالقلوب ثبت قلبي علي.. دينك... اي اجابت كننده هر دعا پنجره قلب منتظران رو به آسمان بيكرانت گشوده است تا به اشارت تو غبار غم واندوه از دل ها برخيزد وچشم ها به تماشاي باران ظهورش بنشيند به اميد جمعه موعود....يك كوچه غيرت اي قلند تا علي مانده است شمشير بردار هر انكس با علي ماند اشت.. ديشب تمام كوچه هاي كوفه را گشتم تنها علي.. تنها علي تنها علي مانده است.. اي ماه ماهتاب آهسته اينجا قدم بردار در جز ومد چاه يك دريا علي مانده است.. اي مرد بر تيغت مبادا خاك بنشيند بر خيز تا برخاستن يك يا علي مانده است....اصلا اين از صد تار آخر هست.. هر كس قيام كرد براي عدل سيلي خورد.. خدايا مسو ليت هاي شيعه بودن را كه علي وار بودن علي وار زيستن علي وار مردن استو علي وار پرستيدن و علي وار انديشيدن و علي وار جهاد كردن و علي وار كار كردن و علي وار سخن گفتن و علي وار سكوت كردن است تا انجا كه در توان اين بنده ناتوان علي است همواره به يادم بيار

    + غم زمانه 

    فاطمه يعني

    فاطمه هزاران سال عشق. هم صدا با ها هاي بي كسي فاطمه يعني دواي بي كسي. كعبه درماندگان قبله اهل زمين و آسمان.. فاطمه ميقات ياري هاي من خانقاني بر دل تنهاي من فاطمه يعني جهاني ماجرا ابتداي تا ابد بي انتها.فاطمه يعني ستيز با ستم فاطمه يعني خروشي دم به دموفاطمه يعني شرف يعني نبرد فاطمه ترسيمي از نور وصدا حالتي با گوش وبا چشم آشنا فاطمه يعني گذشت از هر چه هست جان را به پاي مولا دادن با دوست فاطمه خمي لبريز زمي بين در نوشيدن جام مي... فاطمه ماندن بر آشيان يادها.. فاطمه پيچيده برفريادها فاطمه قدر هزاران سال داغ فاطمه يك زيارتگاه يه دنيا چراغ فاطمه هر واژهش صد اعتبار فاطمه هر لحظه اش صد افتخارفاطمه زيبا چه فرزانگي يك زن وهفت اسمان مردانگي فاطمه شمع ره سرگشتي.يك زن ويك شورشو يك يا خدا فاطمه ميخانه اي با صد سبو فاطمه يعني شرف آبرو..اي كه جزاين صحنه سازي مي كني با قلم طفلانه بازي مي كنيد فاطمه غم نامه افسوس ما فاطمه عطر گل ناموس ما فاطمه تكرار در تعدا اشك فاطمه فرياد خون فرياد اشك .. هرمت نامش به هردردي دواستتربتش چون يا خدا مشكل گشاست فاطمه يعني كرامت داشتن رفتن وبا خون خود گل كاشتن فاطمه يك دفترو صد سرگذشت لحظه از هر چه ميبايد گذشت فاطمه يعني سلام يك نماز فاطمه يعني خيام افروختن آشيان از مرغ مولا سختن فاطمه يعني نرفتن زيربار فاطمه يعني دويدن روي خاك فاطمه هر داد خواهي را صد اميد فاطمه نيروز بازوي شهيد فاطمه پنهان درون ابها فاطمه شيرازه محراب ها ان كه نتوانستن به خاطر نام كس برد باري كار فاطمه است

    در من واين اظطراب وواهمه يك نظر كن اي اميد فاطمه...

    سخن اخر..ديروز كافران دين دست وپاي مولا را بستن وامروز مسلمانان پاي مولايمان را بستن..دعا كنيم از اين گرو نباشيم..و فاطمه وا رفتار كنيم براي نجات موليمان امام زمان يعني مه اميد حضرت فطمه.

    به اميد ظهور امام زمان

    + فاطميون 

    مادر، اينک کدام دستي است که مي تواند شاخ? مهر تو را از قلب هايمان بر کند فرزندانت ديگر بزرگ شده اند، آماده اند و آمده اند. اگر اشارت کني، شيش? تاريخ را مي شکنند و به ياري علي ات مي شتابند.

    مادر جان، ماه را برايمان تو به يادگار گذاشتي ما اينک به پاس و پاسداري از ماه، گردهم آمده ايم.

    ما آمده ايم مادر، ما آماده ايم مادر ، اي که در لعل پدر، دردانه بودي فاطمه! اي که بر شمع علي پروانه بودي فاطمه ! بالله آن دم که علي شد ساقي مهر و وفا تو براي شربتش پيمانه بودي فاطمه.

    + فاطميون 

    اما فراق تو...تو اي علي من، اي همه احساس فاطمه سخت است. به خداي مي سپارمت. علي جان، غبار غربت را از چهر? حسنم پاک کن و اميد بخش آيند? زردگون او باش. حسين را در سايه سرو حمايتت بگير تا دست او بر شمشير استوارتر گردد.

    و تو را به خدا زينبم را آرام کن، تا اشکهايش ذخيره شبهاي تاريک شام باشد.

    اي علي، بي تو غمگينم اما...

    اينک که آغاز راحتي من، و آغاز اندوه تو است، به مهر خدا گونه ات قسم، دلتنگ مشو و بيش از اين آتش بر جگر پاره پار? من مزن.

    ديگر بايد بروم، با محسنت چشم به معراج تو دوخته ايم، خدا حافظ علي و عليک السلام يا قابض الارواح

    ... و سلام بر تو اي بابا، اي اسماء، آب بريز ليکن بنگر که اشک علي، چگونه بر دشت گونه هايش جاري است.

    اي اسماء! از چه اينگونه مرا مي نگري، علت تکان شانه هاي علي درد هجران زهراست.

    آري اي اسماء! اين تن فرسود? زهراي من است.

    خدايا! اگر ضخامت اين لباس مندرس را از آن کم کنيم. ديگر چيزي نمي ماند.

    آه! چه کرده اند با تو اي فاطمه، علي برايت بميرد.

    آب بريز اسماء آب بريز، غبار رنج و محنت را از تن زهراي من بشوي، بيشتر بريز اسماء، بيشتر، زهرايم، امشب با پدرش ملاقات دارد.

    آرامتر اسماء، آرامتر، مي خواهم جراحت هاي سينه او را بشمارم. آرامتر اسماء، آرامتر، مي خواهم به نخلستان سينه ام ياد ياس زخمي خود را پاس بدارم.

    آرامتر، اسماء! آرامتر...

    + فاطميون 

    يادم نمي رود آن روز، دستان خورشيد را بسته بودند و او را به بيعت با ظلمت مي بردند و تو اي مادر همچون آذرخش، تيرگي دلهاي آنها را پاره مي کردي.

    مادر تو را به خدا بلند شو، مي دانم که سينه ات خونين شده است، مي دانم که بازويت را شکسته اند اما برخيز،اين قوم حيا ندارند. مادر، تو را به خدا ديگر روي خاک هاي اين کوچه ها ننشين. برخيز، برخيز تا به خانه برويم.

    ...مادر چادرت خاکي شده است. من با چشمان کودکان? خود ضربه غلاف نامردي را ديده ام، ديدي پيش از آنکه دست تو را بشکند، کمر مرا شکست. دستانت را به دست مجروح بده، برخيز و به خانه برويم.

    علي جان...اي جان فاطمه، اي همسفر زميني و يار آسماني، ديگر جاي ماندن نيست.

    من مسافرم اي علي، ميروم و به انتظار مي مانم. قومي که علي مرا نمي شناسند. بهتر است بي فاطمه شوند.

     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >